دیروز مصادف با عاشورای حسینی برای اولین بار من و بابا بزرگ آقا ایلیا با هم رفتیم یه مهمونی کاملا مجردی و مردونه .
مهمونی ناهار نذری امام حسین .
خونه دوست بابا .
و دیگه جایز نیست به آقا ایلیا بگم جوجه . چون ایشون دیگه برای خودش مردی شده .
پس با عنوان قهرمان کوچولو براش وبلاگ زدم .
اون قهرمان منه چون همیشه داره رکورد برای خودش میزنه .
یه روز برای اولین بار کتاب میخونه .
یه روز برای اولین بار شعر میخونه .
یه روز برای اولین بار ...
و ما هم به همین اولین بار ها هر روز هزار بار زنده میشیم .
خدایا همه جوجه ها رو خودت نگه دار .
آمین .
سلام ممنون از اینکه وقت گذاشته بودید و پیام رو جواب داده بودید
خدا ایلیا جون و همه بچه ها سالم نگه دار میگم این آقا ایلیا یک پسرخاله داره درسته؟اون چه کار میکنه؟
سلام...اینجا بازم منم :ی
البته چون اقا ایلیای ما قهرمان شده در صدر لینکها قرار میدمش
به ما سر بزنین
سلام آقا کیا پسر خاله صبا یادش بخیر بچه که بودم از مامانش چقدر حساب میبردم الان نمیدونم هنوز بداخلاقه یا نه روزگار خوبی داشتیم راستی اسم اصلی من عرفانه است اینو به مامان ندا بگی حتما میشناسه واسه همین اسم کیا رو گفتم که دیگه مطمئن بشم حدسم ۱۰۰٪درست بوده اسم شما رو هم از روی کارت عروسی یادم مونده بود البته هنوز داریمش به عنوان یادگاری سفید و سرمه ای بود اینم نشونیش و تو سالن پیام بود بگذریم همه رو سلام برسونید مخصوصا ندا عزیز رو واستون آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم در پناه حق تعالی و در کنار خونواده محترمتون
قربونشششششششششششششششششششش برم الهی....