قهرمان کوچک

وبلاگ آقای ایلیا سلیمی

قهرمان کوچک

وبلاگ آقای ایلیا سلیمی

لی لی لی حوسک !

لی لی لی حوسک !

جوجو اومد آب بوحوره اوتاد حوسک .


اسمت چیه ؟ : ایییا   ( ایلیا )

خونتون کجاست ؟  :‌پدیسس ( پردیس ) 

چند درصد پسر خوبی هستی ؟ : صددصد .


اعصاب خوردی !!!

روز جمعه که بابایی رفته بود سالن وقتی برگشت دید که آقا ایلیا سقوط آزاد داشته و کلی هم به بابا بزرگ آسیب رسونده .

ما هم بی خیال شدیم و شب ساعت ۳ بود که فهمیدیم آقا بد نفس میکشه و سرفه ناجور میکنه و تب هم داره . خلاصه تا صبح چه بر سر ما اومد بماند . دیروز هم با کلی آشنا بازی و ... ام آر آی و سی تی اسکن و ... پزشک متخصص مغز و اعصاب و ... ساعت ۶عصر مطمئن شدیم که چیزی نبوده و یه رفلکس بوده و رفع شده البته یکی از دنده های آقا ظاهرا فرور رفته بود که اون هم بابایی با سیستم دیافراگم درمونش کرد آخه خودش یه عمر از شکستگی و فرورفتگی و ... کلی تجربه داره .

بعله بالاخره دیروز تموم شد و ما دوباره فهمیدیم تا این جوجه بزرگ بشه چه دهانی از پدر و مادر تعمیر (سرویس ) میشه .


What is this ?

به نظر شما با اشاره به این عکس و گفتن جمله زیر اقا ایلیا چی میگه ؟ 


What is this ?


بابایی سیپپپپ !

به قول خاله جونش میگه : این حرف زدن خودش تموم شد داره انگلیسی حرف میزنه .

مبارزات .

دیروز مبارزات اورینتال بود .

بعد از اینکه اومدم خونه یه خورده با ایلیا مبارزه کردیم و کلی هم از خودش علاقه نشون داد.

موندم آیا بذارم راه خودمونو ادامه بده یا اینکه بفرستمش شطرنج با مانع !!!!

ما که خیری ندیدیم !!!

اولین پست .

دیروز مصادف با عاشورای حسینی برای اولین بار من و بابا بزرگ آقا ایلیا با هم رفتیم یه مهمونی کاملا مجردی و مردونه .

مهمونی ناهار نذری امام حسین .

خونه دوست بابا .

و دیگه جایز نیست به آقا ایلیا بگم جوجه . چون ایشون دیگه برای خودش مردی شده .

پس با عنوان قهرمان کوچولو براش وبلاگ زدم .

اون قهرمان منه چون همیشه داره رکورد برای خودش میزنه .

یه روز برای اولین بار کتاب میخونه .

یه روز برای اولین بار شعر میخونه .

یه روز برای اولین بار ...


و ما هم  به همین اولین بار ها هر روز هزار بار زنده میشیم .

خدایا همه جوجه ها رو خودت نگه دار .

آمین .